گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:اگر دماغم درین خمستان خمار شرم عدم نگیرد ز چشمک ذره جام گیرم به آن شکوهی ‌که جم نگیرد

اگر دماغم درین خمستان خمار شرم عدم نگیرد
ز چشمک ذره جام گیرم به آن شکوهی ‌که جم نگیرد
در آن ‌دبستان ‌که سعی‌ گردون به ‌حک دهد خط‌ کهکشانش
کسی ز قدرت چه وانگارد که دست خود را قلم نگیرد
درین قلمرو کف غبارم به هیچکس همسری ندارم
کمال میزان اعتبارم بس است اگر ذره‌ کم نگیرد
❈۱❈
ز عرصهٔ اعتبار گوی سر سلامت توان ربودن گر آمد و رفتن نفسها به باد تیغ تو دم نگیرد
نفس به خمیازه می‌گدازی به ساز نقش نگین ننازی
که نام اقبال بی ‌نیازی لبی‌ که ناید بهم نگیرد
نصیبی از عافیت ندارد حباب بحر غرور بودن حذر که باد دماغت آخر به رنج نفخ شکم نگیرد
به این درشتی‌ که طبع غافل خطاست تأثیر انفعالش
چو سنگ درکارگاه میناگر آب ‌گردد که نم نگیرد
نرفته از خود ندارد امکان به معنی رفتگان رسیدن
که خاک ناگشته‌ کس درین ره سراغ نقش قدم نگیرد
❈۲❈
گزیده اقبال همت ما فروتنی عرصهٔ نیاز که منت سربلندی آنجا کسی به دوش علم نگیرد
خیال نامحرم‌ گریبان دواند ما را به صد بیابان
چه سازم آواره در دل که راه دیر و حرم نگیرد
دل است منظور بی‌نیازی ز غفلت آزرده‌اش نسازی
.کسی‌کزان جلوه شرم دارد شکست آیینه‌ کم نگیرد
اگر بنازم به زور همت نی‌ام خجالت‌ کش غرامت
کشیده‌ام بار هر دو عالم به پشت پایی‌ که خم نگیرد
ندارد این مکتب تعّین ‌کدورت انشاتری چو بیدل
به صفحه‌گرنام او نویسم به جز غبار از رقم نگیرد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۱۱۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها