بیدل دهلوی:شکوهٔ جور تو نگشاید دهان زخم را تیغ میلی میکشد خوابگران زخم را
❈۱❈
شکوهٔ جور تو نگشاید دهان زخم را
تیغ میلی میکشد خوابگران زخم را
سینهچاکیم وخموشیترجمان عجزماست
سرمه باشد جوهر تیغت زبان زخم را
❈۲❈
عاشقان در سایهٔ برق بلا آسودهاند
ره ز لب بیرون نمیباشد فغان زخم را
دردمندم یأس میجوشد اگر دم میزنم
ابرو از تیغ است چشم خونفشان زخم را
❈۳❈
پردهدار جاده کی گردد هجوم نقش پا
از سخن خون میتراود ترجمان زخم را
تا رسد برکنگر مقصود دست نالهای
بخیه نتواند نهان کردن دهان زخم را
❈۴❈
نقد عشرت را زبانی نیست از سودای درد
بردهام تا کرسی دل نردبان زخم را
جوهر اسرار آیا از خلفگیرد فروغ
خنده در بار است چونگل کاروان زخم را
❈۵❈
از حدیثدردمندان خونحسرت میچکد
خونکند روشن چراغ دودمان زخم را
تا به وصف تیغ بیدادت زبان پیدکند
غیر موج خون زبان نبود دهان زخم را
❈۶❈
بیبهاری نیست دندان بر جگر افشردنم
موج خونانگشت حیرتشد دهان زخمرا
گرد بیدردی بهروی هر دو عالم فرش بود
بخیه دارد شبنمیها بوستان زخم را
❈۷❈
زین بیابانکاروان صبح بیخود میرود
سجدهایکردم چو مرهم آستان زخم را
بینوایی نیست ساز پرفشانیهای شوق
نیست مقصد جزفنا محملکشانزخم را
❈۸❈
صبح امیدیم بیدل آفتاب عشقکو
ناله خوشکردهست امشب آشیان زخم را
کامنت ها