گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:غنا مفت هوس‌گر نام آسودن نمی‌گیرد غبار دامن‌افشان سحر دامن نمی‌گیرد

❈۱❈
غنا مفت هوس‌گر نام آسودن نمی‌گیرد غبار دامن‌افشان سحر دامن نمی‌گیرد
فسردن خوشترست از منت شوراندن آتش حنا بوسدکف دستی‌که دست من نمی‌گیرد
❈۲❈
دلی دارم ادب‌ پروردهٔ ناموس یکتایی که از شرم محبت خرده بر دشمن نمی‌گیرد
ز تشویش علایق رسته‌گیر آزادطبعان را عنان آب‌، دام سعی پرویزن نمی‌گیرد
❈۳❈
ره فهم تجرد، فطرت باریک می‌خواهد کسی جز رشته آب از چشمهٔ سوزن نمی‌گیرد
حضور عافیت‌گر مقصد سعی طلب باشد چرا همّت‌، ره از پا درافتادن نمی‌گیرد
❈۴❈
ضعیفی در چه خاک افکنده باشد دام من یارب که صیٌاد از حیا، عمریست نام من نمی‌گیرد
تواضع‌کیش همّت را چه امکان است رعنایی خم دوش فلک‌، بار سر و گردن نمی‌گیرد
دم پیری ز فیض گریه خلقی می‌رود غافل
در این‌ مهتاب‌ شیری‌ هست‌ و کس ‌روغن نمی‌گیرد
❈۵❈
قماشی از حیا دارد قبای نازک‌اندامی که بوی یوسف ازشوخی به پیراهن نمی‌گیرد
اگر شمع رخش صد انجمن روشن‌ کند بیدل تحیر آتشی دارد که جز در من نمی‌گیرد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۱۲۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها