بیدل دهلوی:تبسم هرکجا رنگ سخن زان لعل تر ریزد زآغوش رککل شوخی موجگهرریزد
❈۱❈
تبسم هرکجا رنگ سخن زان لعل تر ریزد
زآغوش رککل شوخی موجگهرریزد
به آهنگ نثار مقدمگلشن تماشایت
چمن در هر گلی صد نرگسستان سیم و زر ریزد
❈۲❈
گریبانچاکیی دارند مشتاقان دیدارت
کهکر اشکی بهعرضآرند صد توفالا سحر ریزد
رگ خش ندارد دستگاه قطره آبی
به جای خون مگر رنگگداز نیشتر ریزد
❈۳❈
غبارم زحمت آن آستان داد از گرانجانی
بگو تا نالهاش بردارد و جای دیگر ریزد
به ناموس وفا در پردهٔ دل آب میگردم
مبادا حسرت دیدار چون اشکم به در ریزد
❈۴❈
به صورت گر تهیدستم بهمعنی گنجها دارم
که گر یک چشم من دامن فشاند صد گهر ریزد
تویی کز همت بیدستگاهان غافلی ورنه
ز عنقا آشیان برتر نهد رنگی که پر ریزد
❈۵❈
توان سیر تنکسرمایه گیهای جهان کردن
که هرجا گرد شامی بشکند رنگ سحر ریزد
چو اشک شمع نقد آبرویی در گره دارم
کهتا در پردهاستآباست،چون رپزد شرر ریزد
❈۶❈
کلاه عزت افلاک فرش نقشپاگیرد
چو بیدل هرکه از راهتکفخاکی بهسر ریزد
کامنت ها