بیدل دهلوی:دگر تظلم ما عاجزانکجا برسد بس است نالهٔ ماگر بهگوش ما برسد
❈۱❈
دگر تظلم ما عاجزانکجا برسد
بس است نالهٔ ماگر بهگوش ما برسد
به خاک منتظرانت بهارکاشتهاند
بیا ز چشم دهیم آب تا حنا برسد
❈۲❈
کسی به می نکند چارهٔ خمار وفا
پیامی از تو رسد قا دماغ ما برسد
سبکروان ز غم زاه و منزل آزادند
صدا ز خویشگذشتهست هر کجا برسد
❈۳❈
تمامی خط پرگار بیکمالی نیست
دعا کنید سر ما به نقش پا برسد
ز آه، بیجگر چاک بهره نتوان برد
گشودنیست در خانه تا هوا برسد
❈۴❈
ز سعی قامت خم گشته چشم آن دارم
که رفته رفته به آن طرهٔ دوتا برسد
ستمکش هوس نارسای اقبالم
به استخوان رسدم کار تا هما برسد
❈۵❈
دماغ شکوه ندارم وگرنه میگفتم
به دوستان ز فراموشیام دعا برسد
به عالمیکه امل میکشد محاسن شیخ
کراست تاب رسیدن مگر قضا برسد
❈۶❈
زکوشش استکه دستت به دامنی نرسد
اگر دراز کنی پا به مدعا برسد
چنین که صرف طمع کردی آبرو بیدل
عرق کجاست اگر نوبت حیا برسد
کامنت ها