بیدل دهلوی:چراکس منکر بی‌طاقتیهای درا باشد دلی دارد چه مشکل گر به دردی آشنا باشد
❈۱❈
چراکس منکر بی‌طاقتیهای درا باشد
دلی دارد چه مشکل گر به دردی آشنا باشد
دماغ آرزوهایت ندارد جز نفس‌سوزی
پرپرواز رنگ و بو اگر باشد هوا باشد
❈۲❈
حریص صید مطلب راحت از زحمت نمی‌داند
به چشم دام‌گرد بال مرغان توتیا باشد
ز نان شب دلت گر جمع گردد مفت عشرت دان
سحر فرش است در هرجا غبار آسیا باشد
❈۳❈
زبان خامشان مضراب‌گفت‌وگو نمی‌گردد
مگر درتار مسطر شوخی معنی صدا باشد
نفس بیهوده دارد پرفشانیهای ناز اینجا
تو می‌گنجی‌و بس،کر، در دل عشاق جا باشد
❈۴❈
چه امکان‌ست نقش این و آن بندد صفای دل
ازین آیینه بسیار است گر حیرت‌نما باشد
جهان خفته را بیدارکرد امید دیداری
تقاضای نگاهی بر صف مژگان عصا باشد
❈۵❈
در آن محفل که تاثیر نگاهت سرمه افشاند
شکست شیشه همچون موج گوهر بی‌صدا باشد
به چندین شعله می‌بالد زبان حال مشتاقان
که یارب بر سر ما دود دل بال هما باشد
ز بیدردی‌ست دل‌را اینقدرها رنگ‌گردانی
گر این آیینه خون گردد به یک رنگ آشنا باشد
گر این آیینه خون گردد به یک رنگ آشنا باشد
❈۶❈
ندارد بزم پیری نشئه‌ای از زندگی بیدل
چو قامت حلقه‌گردد ساغر دور فنا باشد
کامنت ها