بیدل دهلوی:هرچند دل از وصل قدحنوش نباشد رحمی که زیاد تو فراموش نباشد
❈۱❈
هرچند دل از وصل قدحنوش نباشد
رحمی که زیاد تو فراموش نباشد
حرفی که بود بیاثر ساز دعایت
یارب به زبان ناید و در گوش نباشد
❈۲❈
جاییکه بهگردش زند انداز نگاهت
چندان که نظرکار کند هوش نباشد
آنجا که ادب قابل دیدارپرستیست
واکردن مژگان کم از آغوش نباشد
❈۳❈
در دیر محبت که ادب آینهدارست
خاموش به آن شعله که خاموش نباشد
گویند به صحرای قیامت سحری هست
یارب که جز آن صبح بناگوش نباشد
❈۴❈
خلقیست خجالتکش مخموری و مستی
این خمکده را غیر عرق جوش نباشد
سر تا قدم وضع حباب است خمیدن
حمال نفس جز به چنین دوش نباشد
❈۵❈
بیدل چه خیال است کمال تو نهفتن
آیینهٔ خورشید نمد پوش نباشد
کامنت ها