گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:اگر تعین عنقا هوس پیام نباشد نشان خود به جهانی برم که نام نباشد

❈۱❈
اگر تعین عنقا هوس پیام نباشد نشان خود به جهانی برم که نام نباشد
چه لازم ست به دوشم غم آدا فکند کس حق بقا دونفس خجلت است و وام نباشد
❈۲❈
حیا ز ننگ خموشی ‌کدام نغمه‌ کند سر به صد فسانه زنم ‌گر سخن تمام نباشد
دو دم به‌ وضع تجدد خیال می‌گذرانم خوشم به نشئه‌ که جمعیت دوام نباشد
❈۳❈
حجاب‌جوهر دل نیست‌جزکدورت‌هستی چراغ آینه روشن به وقت شام نباشد
دل ‌است ‌باعت ‌هستی‌،‌ کجاست ‌نشئه‌ چه مستی
دماغِ باده که دارد دمی‌که جام نباشد
هوس تپد به چه راحت‌، نفس دمد ز چه وحشت در آن مقام‌که صیاد و صید و دام نباشد
❈۴❈
کسی ندید ز هستی به غیر دردسر اینجا شراب این خم وهم ازکجاکه خام نباشد
چه‌ ممکن است ‌که آغوش حرصها بهم آید درتن جسراحث خمیازه التیام نباشد
❈۵❈
دل از شکایت افلاس به ‌که جمع نمایی زبان به ‌کام تو بس ‌گر جهان به ‌کام نباشد
جدا ز انجمن نیستی به هرجه رسیدم نیافتم‌که می ساغرش حرام نباشد
❈۶❈
کدام عمر و چه فرصت‌که دل دهی به تماشا به پای اشک نگه می‌دود خرام نباشد
نه‌گوشه‌ای‌ست معین نه منزلی‌ست مبرهن کسی ‌کجا رود از عالمی ‌که نام نباشد
❈۷❈
به اوج عشق چه نسبت تلاش بال هوس را وداع وهم من و ما هوای بام نباشد
خروش درد شنو مدعای عشق همین بس در الله الله ما جای حرف لام نباشد
❈۸❈
اگر ز ملک عدم تا وجود فهم ‌گماری بجزکلام تو بیدل دگرکلام نباشد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۱۹۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

منصور محمدزاده
2010-11-05T07:38:40
خواهشمند است مورد زیر را تصحیح فرمایید: نادرست:چه‌ ممکن است ‌که آغوش حرصها بهم آیددرتن جسراحث خمیازه التیام نباشددرست:چه‌ ممکن است ‌که آغوش حرصها بهم آیددر تن جراحت خمیازه التیام نباشد
شعیب
2021-01-11T00:46:40
با حرمت : پندار من . در جمع بندی فشرده این شعر دید خیامی است / اما با نشان گیری تمام حس و عقل بشری و با چه زیبای کلامی و ساختار های مفهومی و با بی عنایتی شگرف به قرآن .مانندی خروش درد شنو مدعای عشق همین بسدر الله الله ما جای حرف لام نباشداگر ز ملک عدم تا وجود فهم ‌گماریبجزکلام تو بیدل دگرکلام نباشدالف لام میم (1) ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ ﴿2﴾این است کتابی که در [حقانیت] آن هیچ تردیدی نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان استیعنی کتابی در کار نیست که( الله- الله )( 2) را شناخت