گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:بس که دارد ناتوانی نبض احوال مرا بازگشتن نیست از آیینه تمثال مرا

❈۱❈
بس که دارد ناتوانی نبض احوال مرا بازگشتن نیست از آیینه تمثال مرا
خاک نم‌گل می‌کندسامان خشکی از غبار سیرکن هنگامهٔ ادبار و اقبال مرا
❈۲❈
بسکه درمیزان هستی سنگ قدرم بیش بود در عدم باکوه می‌سنجند اعمال مرا
تخم امّیدی به سودای حضوری‌کشته‌ام سبزکن یارب سر در جیب پامال مرا
❈۳❈
انتظار وعدة دیدار آخر واخرید از غم ماضی شدن مستقبل حال مرا
رشتهٔ سازم چه امکانست‌گیردکوتهی سایهٔ آن زلف پرورده‌ست آمال مرا
❈۴❈
سبحه‌داران از هجوم دردسر نشناختند آن برهمن زاد صندل بر جبین مال مرا
درتب شوق آرزوها زیرلب خون‌کرده‌ام ناله جوشدگر بیفشارند تبخال مرا
❈۵❈
جزعرق چون موج ازین‌دریاچه بایدبردپیش شرم پرواز آب کرد افشاندن بال مرا
گر همه‌گردون شوم زین خرمن بیحاصلی غیر خاک آخر چه باید بیخت غربال مرا
❈۶❈
می‌کشم بار دل اما نقش می‌بندم به خاک عجز، خوش نقاش عبرت‌کرد جمال مرا

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۲۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ناشناس
2016-01-23T10:34:41
قافیه مصرع آخر، اجمال است یا جمّال؟
محمد یعقوب مومند
2013-05-15T21:19:44
با عرض سلام ،قراریکه دیده میشود در غزل شماره 120 بیت آخر آن ثبت نگردیده است که ذیلاً درج میشود:میکند بیدل عبث فرصت شماریهای عمرخاک بیز شیشۀ ساعت مه وسال مــــرابااحترام
علی میراحمدی
2023-07-01T00:37:16.2587607
بس که دارد ناتوانی نبض احوال مرابازگشتن نیست از آیینه تمثال مرااز فرط ناتوانی حتی تصویرم هم توان بازگشتن از آیینه را ندارد و همان جا میماند...یک بیت کاملا هندی