بیدل دهلوی:از نامهام آن شوخ مکدر شده باشد مرزاست به حرف فقرا تر شده باشد
❈۱❈
از نامهام آن شوخ مکدر شده باشد
مرزاست به حرف فقرا تر شده باشد
دی نالهٔ گمکرده اثر منفعلم کرد
این رشته گلوگیر چه گوهر شده باشد
❈۲❈
آرایشکوس و دهل از خواجه عجب نیست
خرسی به خروش آمده و خر شده باشد
از طینت زنگی نبرد غازه سیاهی
سنگ محکی تا بهکجا زر شده باشد
❈۳❈
ازکسب صفا باطن این تیرهدلی چند
چون سایه به مهتاب سیهتر شده باشد
ز!هد خجل از مجلس رندان به در آمد
در خانهٔ این مسخره دختر شده باشد
❈۴❈
خفّتکش همچشمی اقبال حباب است
بیمغزی اگر صاحب افسر شده باشد
بر فطرت دون ناز بلندی نتوان چید
این آبلهٔ پا چقدر سر شده باشد
❈۵❈
رسوایی فطرت مکش از هرزه نوایی
صحرا به ازان خانهکه بی در شده باشد
زبن باغ هوس نامه به آن گل نتوان بزد
هرچندکه رنگ تو کبوتر شده باشد
❈۶❈
تدبیر صنایع شود از مرگ حصارت
آیینه اگر سد سکندر شده باشد
منسوب دو چشم است نگاهی که تو داری
تا هرچه توان دید مکرر شده باشد
❈۷❈
ما صافدلان پرتو خورشید وفاییم
دامن مکش از ما همه گر تر شده باشد
کوبند دل گمشده منظور نگاهیست
آیینهٔ ما عالم دیگر شده باشد
❈۸❈
ما هیچ ندیدیم ازین هستی موهوم
بیدل به خیالت چه مصور شده باشد
کامنت ها