بیدل دهلوی:تغافلچهخجلتبهخود چیدهباشد که آن نازنین سوی ما دیده باشد
❈۱❈
تغافلچهخجلتبهخود چیدهباشد
که آن نازنین سوی ما دیده باشد
حنابیست رنگ بهار سرشکم
بدانم به پای که غلتیده باشد
❈۲❈
طرب مفت دلگرهمه صبح شبنم
زگل کردن گریه خندیده باشد
به اظهار هستی مشو داغ خجلت
همان به که این عیب پوشیده باشد
❈۳❈
ندانم دل از درس موهوم هستی
چه فهمیده باشدکه فهمیده باشد
چو موج گهر به که از شرم دریا
نگاه تو در دیده پیچیده باشد
❈۴❈
بجوشد دل گرم با جسم خاکی
اگر باده با شیشه جوشیده باشد
من و یأس مطلب، دل و آه حسرت
دعا گو اثر میپرستیده باشد
❈۵❈
نفسسازی آهنگ جمعیتتکو
سحر گرد اجزای پاشیده باشد
درین دشت وحشت من آن گردبادم
که سر تا قدم دامن چیده باشد
❈۶❈
حیاپرور آستان نیازت
دلی داشتم آب گردیده باشد
گر بیدل ما دهد عرض هستی
به خواب عدم حیرتی دیده باشد
کامنت ها