بیدل دهلوی:جبههٔحرص اگر چنینگرد ره هوسکشد آینه در مقابلم گر بکشی نفس کشد
❈۱❈
جبههٔحرص اگر چنینگرد ره هوسکشد
آینه در مقابلم گر بکشی نفس کشد
هرزهدر است گفتگو ورنه تأمل نفس
پیش برد ز کاروان هر قدمی که پس کشد
❈۲❈
سنگ ترازوی وقار میل شکست کس نکرد
ننگ عدالت است اگرکوهکم عدس کشد
آتش سنگ طینتیم شعلهٔ شمع فطرتیم
حیفکه ناز سرکشی گردن ما به خس کشد
❈۳❈
عهد وفاق بستهایم با اثر شکست دل
محمل یاسما بساست نالهٔ این جرسکشد
تا کی از استخوان پوچ زحمت بیحلاوتی
کاش مصور هوس جای هما مگسکشد
❈۴❈
رستن ازین طلسم و هم پر زدن خیال کیست
جیبفلک درد سحر تا نفس از قفسکشد
عیبو هنر شعور تست ورنه درین ادبسرا
بیخبری چه ممکن است آینه پیش کس کشد
❈۵❈
بیدل ازین ستمکده راحت کس گمان مبر
دیده ز خس نمیکشد آنچه دل ازنفسکشد
کامنت ها