گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:حال دل از دوری دلبر نمی‌دانم چه شد ریخت اشکی بر زمین دیگر نمی‌دانم چه شد

❈۱❈
حال دل از دوری دلبر نمی‌دانم چه شد ریخت اشکی بر زمین دیگر نمی‌دانم چه شد
از شکست دل نه‌تنها آب و رنگ عیش ریخت ناله‌ای هم داشت این ساغر نمی‌دانم چه شد
❈۲❈
باس هستی برد از صد نیستی انسوبرم سوختم چندان‌که خاکستر نمی‌دانم چه شد
صفحهٔ آیینه‌، حرت‌جوهر این‌عبرت است کای حریفان نقش اسکندر نمی‌دانم چه شد
❈۳❈
گردش رنگی و چشمکهای اشکی داشتم این زمان آن چرخ و آن اختر نمی‌دانم چه شد
دو‌ش در طوفان نومیدی تلاطم کرد آه کشتی دل بود بی‌لنگر نمی‌دانم چه شد
❈۴❈
د‌ر رهت از همت افسر طراز آبله پای من سر شد برتر نمی‌دانم چه‌شد
از دمیدن دانهٔ من ‌کوچه‌گرد بیکسی‌ست مشت خاکی داشتم بر سر نمی‌دانم چه شد
❈۵❈
بیدماغ وحشتم‌، از ساز آرامم مپرس پهلویی گردانده ام بستر نمی‌دانم چه شد
عرض معراج حقیقت از من بیدل مپرس قطره‌، دریاگشت‌، پیغمبر نمی‌دانم چه شد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۲۶۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

روزبه
2015-06-28T19:47:33
بیت 3 مصرع اول، "یأس" هستیبیت 4 مصرع اول، "حیرت" جوهربیت 7 مصرع دوم، پای من سر شد "از این" برتر نمی‌دانم چه‌ شد
روزبه
2015-06-28T19:51:25
بیت 3 مصرع اول، صد نیستی "آن‌سوترم"