بیدل دهلوی:وهم راحت صید الفتکرد مجنون مرا مشق تمکین لفظگردانید مضمون مرا
❈۱❈
وهم راحت صید الفتکرد مجنون مرا
مشق تمکین لفظگردانید مضمون مرا
گریه توفانکرد چندانیکه دل هم آب شد
موج سیل آخر به دریا برد هامون مرا
❈۲❈
دادهام ازکف عنان و سخت حیرانمکه باز
ناکجا راند محبت اشکگلگون مرا
زین عبارتهاکه حیرت صفحهٔ تحریر اوست
گر نفهمی میتوان فهمید مضمون مرا
❈۳❈
ناخن تدبیر را بر عقدگوهر دست نیست
موج می مشکلگشاید طبع محزون مرا
چونشرر روزو شبمکرد رم کمفرضییاست
گردشی در عالم رنگ است گردون مرا
❈۴❈
دل هم از مضمون اسرارم عبارتساز ماند
آینه ننمود الا نقش بیرون مرا
یکقدموارمچواشکازخودروانیمشکلاست
ای تپیدنگر توانی آب کن خون مرا
❈۵❈
زیردست التفات چتر شاهی نیستم
موی سر در سایه پرورده است مجنون مرا
تا فلک یک مدّ آهم نارسا آهنگ نیست
سکته معدوماست مصرعهایموزون مرا
❈۶❈
تارگیسو نیست بیدل رشتهٔ تسخیر من
از زبان مار باید جست فسون مرا
کامنت ها