گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:طالعم زلف یار را ماند وضع من روزگار را ماند

❈۱❈
طالعم زلف یار را ماند وضع من روزگار را ماند
دل هوس تشنه است ورنه سپهر کاسهٔ زهر مار را ماند
❈۲❈
نفس من به این فسرده‌ دلی دود شمع مزار را ماند
بسکه بی‌دوست داغ سوختنم گلخنم لاله‌زار را ماند
❈۳❈
خار دشت طلب ز آبله‌ام مژهٔ اشکبار را ماند
نقش پایم به وادی طلبت دیدهٔ انتظار را ماند
❈۴❈
عجزم از وضع خود سری واداشت ناتوانی وقار را ماند
یار در رنگ غیر جلوه‌ گر است هم چو نوری‌ که نار را ماند
❈۵❈
جگر چاک صبح و دامن شب شانه و زلف یار را ماند
عزلت آیینه‌دار رسواییست این نهان آشکار را ماند
❈۶❈
نیک در هیچ حال بد نشود گل محال است خار را ماند
با دو عالم مقابلم‌ کردند حیرت آیینه‌دار را ماند
❈۷❈
مایهٔ بیغمی دلی دارم که چو خون شد بهار را ماند
هر چه‌ از جنس‌ نقش پا پیداست بیدل خاکسار را ماند

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۲۹۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

نوید بیاض
2015-12-04T01:49:30
رفتنت آبشار را ماندچه دلهای بیمار را ماندرفته رفته به سویم چو دیدیدر دلم انتظار را ماند از صباح تهفهء دارم ای دوست بوی زلف آن یار را ماندآن نخستین نگاه خموششدر خزانم بهار را ماندرفت و هرگز نگفت بر سر منآن چه شبهای تار را ماندجز فراق بیش چیزی ندیدمکز عشقش یادگار را ماندقسمتم بود و حرفی ندارمکه چنین روزگار را ماند
حفیظ احمدی
2022-11-03T21:11:26.5885558
با سلام و خسته نباشید! محمد حسین سرآهنگ، از پیشکسوتان موسیقی افغانستان و غزلخوان معروف، این شعر بیدل را در آهنگی سروده است. با اخترام حفیظ از افغانستان