بیدل دهلوی:ز بعد ما نه غزل نی قصیده می‌ماند ز خامه‌ها دو سه اشک چکیده می‌ماند
❈۱❈
ز بعد ما نه غزل نی قصیده می‌ماند
ز خامه‌ها دو سه اشک چکیده می‌ماند
چمن به خاطر وحشت رسیده می‌ماند
بساط غنچه به دامان چیده می‌ماند
❈۲❈
ثبات عیش که دارد که چون پر طاووس
جهان به شوخی رنگ پریده می‌ماند
شرار ثابت و سیاره دام فرصت کیست
فلک به کاغذ آتش رسیده می‌ماند
❈۳❈
کجا بریم غبار جنون‌که صحرا هم
ز گردباد به دامان چیده می‌ماند
ز غنچهٔ دل بلبل سراغ پیکان گیر
که شاخ گل به کمان کشیده می‌ماند
❈۴❈
بغیر عیب خودم زین چمن نماند به یاد
گلی که می‌دمد از خود به دیده می‌ماند
قدح به بزم تو یارب سر بریدهٔ کیست
که شیشه هم به‌گلوی بریده می‌ماند
❈۵❈
غرور آینهٔ خجلت است پیران را
کمان ز سرکشی خود خمیده می‌ماند
هجوم فیض در آغوش ناتوانیهاست
شکست رنگ به صبح دمیده می‌ماند
❈۶❈
در این چمن به چه وحشت شکسته‌ای دامن
که می‌روی تو و رنگ پریده می‌ماند
به نام محض قناعت کن از نشان عدم
دهان یار به حرف شنیده می‌ماند
❈۷❈
ز سینه گر نفسی بی‌تو می‌کشد بیدل
به دود از دل آتش‌کشیده می‌ماند
کامنت ها