بیدل دهلوی:اینکه در دیر غمت ذم شرد پیدا کردهاند دل نداری ورنه دل از درد پیدا کردهاند
❈۱❈
اینکه در دیر غمت ذم شرد پیدا کردهاند
دل نداری ورنه دل از درد پیدا کردهاند
هچکس از اختراع این بساط آگاه نیست
رنگ میبازیم و یاران نرد پیدا کردهاند
❈۲❈
گم شدست آتار همتها بهگرد جستوجو
تا در این صحرا سراغ مرد پیدا کردهاند
منکر بیدست و پایی های معذوران مباش
عاجزان کاری که نتوان کرد پیدا کردهاند
❈۳❈
بردهاند از موج گوهر پیچوتاب اشتراک
مصرع ما را ز تضمین فرد پیدا کردهاند
ماجرای خامشان نشنیده میباید شنید
بیزبانی را نفسپرورد پیدا کردهاند
❈۴❈
چون نگاه چشم آهو عمر در وحشت گذشت
خانه را ایجا بیابانگرد پیدا کردهاند
یاد ما کن گر به سیر نرگسستانت سریست
رنگ بیماران جشمت زرد پیداکردهاند
❈۵❈
میدهندم دل به هر آیین که میآیند پیش
نازنینان طرفه رهآورد پیدا کردهاند
زان بهارم مژدهٔ بوی خرامی میرسد
رنگ های رفته بیدل گرد پیدا کردهاند
کامنت ها