بیدل دهلوی:بر من فسون عجز در ایجاد خواندهاند چونگل به دامن آتش رنگم نشاندهاند
❈۱❈
بر من فسون عجز در ایجاد خواندهاند
چونگل به دامن آتش رنگم نشاندهاند
خواهد عبیر پیرهن عافیت شدن
خاکبببتری کز اخگر طبعم دماندهاند
❈۲❈
کس آگه از طبیعت عصیانپرست نیست
بر روی خلق دامن تر کم تکاندهاند
دود دماغ نشو و نمای طبایع است
چون شمع ریشه ای همه در سر دواندهاند
❈۳❈
از هر نفسکه ما و منی بال میزند
دستیست کز امید سلامت فشاندهاند
باید چو شمع چشم ز خود بست و درگذشت
بر ما همین پیام تسلی رساندهاند
❈۴❈
ممنون دستگیری طاقت که میشود
ما را ز آستان ضعیفی نراندهاند
بانگ جرس شنو ز پیکاروان مدو
هرجا رسیده اند رفیقان نمانده اند
❈۵❈
بیدل درین هوسکده مگذر ز پاس دل
آیینه را به مجلسکوران نخواندهاند
کامنت ها