بیدل دهلوی:یاران فسانههای تو و من شنیدهاند دیدن ندیده و نشنیدن شنیدهاند
❈۱❈
یاران فسانههای تو و من شنیدهاند
دیدن ندیده و نشنیدن شنیدهاند
نامحرمان انجمنستان حسن و عشق
آواز بلبل آنسوی گلشن شنیدهاند
❈۲❈
غافل ز ماجرای دل و وحشت نفس
بسمل به پیش چشم و تپیدن شنیدهاند
خلقی نگشته محرم ناموس آبرو
نام چراغ در ته دامن شنیدهاند
❈۳❈
گرفیض اشک حاصل موی سفید نیست
از شیر صبح بوی چه روغن شنیدهاند
جز شبههٔ حضور به دوران چه میرسد
زان بت که نام او ز برهمن شنیدهاند
❈۴❈
عشاق سرنوشت کلیم و نوای طور
از خامشان قصهٔ ایمن شنیدهاند
رمز تجرد به فلک رفتن مسیح
مستان ز بیزبانی سوزن شنیدهاند
❈۵❈
لبخشک میدوند حریفان ز ساز جسم
هرچند شش جهت همه تنتن شنیدهاند
هرجا نوای عین و سوا میخورد به گوش
از پردهٔ تو یا ز لب من شنیدهاند
❈۶❈
صور است شور دهر و کسی را تمیز نیست
یکسر کران ترانهٔ الکن شنیدهاند
افسانه نیست آینهدار مآل شمع
آثار تیرگی همه روشن شنیدهاند
❈۷❈
جمعی نبرده راه به حرمانسرای عمر
آتش گرفته دامن خرمن شنیدهاند
بیدل شهید طبع ادب را زبان کجاست
حرف سر بریده ز گردن شنیدهاند
کامنت ها