بیدل دهلوی:ای ساز قدس دل به جهان نوا مبند یکتاست رشته‌ات به هر آواز پا مبند
❈۱❈
ای ساز قدس دل به جهان نوا مبند
یکتاست رشته‌ات به هر آواز پا مبند
تمثال غیر و آینه‌ات این چه تهمت است
رنگ شکسته بر چمن کبریا مبند
❈۲❈
ای بی‌نیاز کارگه اتفاق صنع
بار خیال بر دل بی‌مدعا مبند
پرکوته است سعی امل با رسایی‌ات
ای نغمهٔ بلند به هر رشته پا مبند
❈۳❈
بیگانگی ز وضع جهان موج می‌زند
آیینه جز مقابل آن آشنا مبند
بست و گشاد حکم قضا را چه چاره است
نتوان خیال بست‌که مگشای یا مبند
❈۴❈
دارد دل شکسته در این دیر بی‌ثبات
مضمون عبرتی که برای خدا مبند
سامان شبنم چمنت آرمیدگی‌ست
این محمل وفاق به دوش هوا مبند
❈۵❈
ناموس آبروی تنزه نگاه دار
رنگ عرق تری‌ست به سازحیا مبند
زان‌دست بی‌نگارکه در آستین توست
زنهار شرم دار خیال حنا مبند
❈۶❈
این عقده امید که دل نقش بسته‌است
بیدل به رشته ای که توان کرد وامبند
کامنت ها