بیدل دهلوی:ای بینصیب عشق به کار هوس بخند بر بال هرزه پر دو سه چاک قفس بخند
❈۱❈
ای بینصیب عشق به کار هوس بخند
بر بال هرزه پر دو سه چاک قفس بخند
دل جمعکن به یک دو قدح ازهزار وهم
برمحتسب بتیز و به ریش عسس بخند
❈۲❈
اوقات زندگی ز فسردن به باد رفت
برگریهات اگر نبود دسترس بخند
زین جمع مال مسخرگی موج می زند
خلقیست درکمند فسار و مرس بخند
❈۳❈
شور ترانهسنجی عنقاییات رساست
چندی به قاهقاه طنین مگس بخند
از شرم چون شرر مژهای واکن و بپوش
سامان این بهار همین است و بس بخند
❈۴❈
زینکشتخون بهدل چهضرور است رستنت
لب گندمین کن و به تلاش عدس بخند
در آتش است شمع و همان خنده میکند
ای خامشی به غفلت این بوالهوس بخند
❈۵❈
تاکیکند فسون نفس داغ فرصتت
ای آتش فسرده به سامان خس بخند
خاموش رفتهاند رفیقانت از نظر
اشکی به درد قافلهٔ بیجرس بخند
❈۶❈
بر زندگی چو صبح گمان بقاکبراست
گو این غبار رفته بهگردون نفس بخند
بیدل چو گل اگر فکنی طرح انبساط
چشمی به خویش واکن و بر پیش و پس بخند
کامنت ها