بیدل دهلوی:یاران مزهٔ عبرت از این مائده بردند در نان و نمکها قسمی بود که خوردند
❈۱❈
یاران مزهٔ عبرت از این مائده بردند
در نان و نمکها قسمی بود که خوردند
در چشمهٔ شرم آب نماند از دل بیدرد
کردند جبین بینم و چشمی نفشردند
❈۲❈
آه از شرری چند کز افسون تعلق
دندان به دل سنگ فشردند و نمردند
امواج به صد تک زدن حسرت گوهر
آخر کف پا آبله کردند و فسردند
❈۳❈
هر چینی از این بزم شکست دگر آورد
موی سر فغفور چه مقدار ستردند
چون شمع در این صومعه از شرم فضولی
تسلیم سرشتان به عرق سبحه شمردند
❈۴❈
در خاک طلب بیدل اثرهای ضعیفان
لغزش قدمی بود که چون اشک سپردند
کامنت ها