بیدل دهلوی:به شوخی زد طرب غم آفریدند مکرر شد عسل سم آفریدند
❈۱❈
به شوخی زد طرب غم آفریدند
مکرر شد عسل سم آفریدند
نثار نازی از اندیشه گل کرد
دو عالم جان به یک دم آفریدند
❈۲❈
به زخم اضطراب بسمل ما
ز خون رفته مرهم آفریدند
شکست عافیت آهنگ گردید
به هرجا ساز آدم آفریدند
❈۳❈
جهان جوش بهار بینیازیست
به یک صورت دو گل کم آفریدند
به هرجا وحشت ما عرضه دادند
شرار و برق بیرم آفریدند
❈۴❈
گل این بوستان آفت بهار است
شکست و رنگ توأم آفریدند
به تسکین دل مجروح بسمل
پر افشانده مرهم آفریدند
❈۵❈
به پیری گریه کن کایینه ی صبح
برای عرض شبنم آفریدند
کریمان خون شوید از خجلت جود
که شهرت خاص حاتم آفریدند
❈۶❈
چون ماه نو خم وضع سجودم
ز پیشانی مقدم آفریدند
نه مخموری نه مستی چیست بیدل
دماغت از چه عالم آفریدند
کامنت ها