گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:نمی‌دانم چه تنگی درهم افشرد آه مجنون را رم این‌گردباد آخر به ساغرکرد هامون را

❈۱❈
نمی‌دانم چه تنگی درهم افشرد آه مجنون را رم این‌گردباد آخر به ساغرکرد هامون را
به هر مژگان زدن سامان صد میخانه مستی‌کن
که‌خط جوشیدودرساغرگرفت‌آن‌حسن میگون‌را
به امید چکیدن دست و پایی می‌زند اشکم تنزل در نظر معراج باشد همت دون را
❈۲❈
دراین‌گلشن تسلی دادوضع سرو و شمشادم که یک مصرع بلند آوازه دارد طبع موزون را
به تسخیر جهان بی‌حس از تدبیر فارغ شو نفس‌فرساکنی تاکی به مار مرده افسون را
❈۳❈
عروج جاه منع سفله طبعیها نمی‌گردد به این سامان عزت بوی تمکین نیست‌گردون را
ز سختیهای حرص است اینکه خاک اژدها طینت فرو برده‌ست اما هضم ننموده‌ست قارون را
❈۴❈
فنا می‌ شوید ازگردکدورت دامن هستی چو آتش می‌کند خاکستر ما کار صابون را
که باور دارد این حرف از شهید بینوای من که رنگی از حنای دست قاتل داده‌ام خون را
❈۵❈
رموز خاکساران محبت کیست دریابد مگر جولان لیلی ناله سازدگرد مجنون را
اثرها بنگر اما ازتصرف دم مزن بیدل به چون وچند نتوان حکم‌کردن صنع بی‌چون را

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۴۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها