گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:نشد آنکه شعلهٔ وحشتی به دل فسرده فسون‌کند به زمین‌تپم به فلک روم چه جنون ‌کنم‌که جنون‌ کن...

نشد آنکه شعلهٔ وحشتی به دل فسرده فسون‌کند
به زمین‌تپم به فلک روم چه جنون ‌کنم‌که جنون‌ کند
به فسانهٔ هوس طرب‌، تهی از خودیم و پر از طلب
چه دمد ز صنعت صفر نی به جز اینکه ناله فزون ‌کند
به خیال‌ گردش چشم او چمنی‌ست صرف غبار من
که ز دور اگر نظرم‌کنی مژه‌ کار بوقلمون‌ کند
❈۱❈
ز جراحت دل ناتوان به خیال او ندهم نشان که مباد آن کف نازنین به فسوس ساید و خون کند
به چنین زبونی دست و دل‌، ز صنایع املم خجل که سر خسی اگرش دهم به هزار خانه ستون کند
❈۲❈
کف پا عروج جبین شود، بن خاک عرش برین شود شود آنچنان و چنین شود که علاج همت دوا کند
نه فسانه‌ساز حلاوتی‌، نه ترانه مایهٔ عشرتی
به فسون ز پردهٔ‌ گوش ما چه امید پنبه برون‌ کند
نزدم ز قسمت خشک و تر، به تردد هوس دگر که نهال بخت سیاه اگر گلی آورد شبیخون کند
❈۳❈
چمن تحیر بیدلم‌که سحاب رشحهٔ خامه‌اش به تأملی گهر افکند سر قطره‌ای که نگون کند

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۴۰۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

شیردل
2020-01-03T09:22:39
بیت ششم اشتباه تایپی دارد. دون را دوا نوشته اند