بیدل دهلوی:سرمه سنگین نکند شوخی چشم اورا درس تمکین ندهد گرد، رم آهورا
❈۱❈
سرمه سنگین نکند شوخی چشم اورا
درس تمکین ندهد گرد، رم آهورا
زخم تیغش به دل ز داغ، مقدم باشد
پایه از چشم، بلند است خم ابرو را
❈۲❈
جبههٔ ما و همان سجدهٔ تسلیم نیاز
نقش پا،کیکند از خاک تهی پهلو را
هدف مقصد ما سخت بلند افتادهست
باید از عجزکمان کرد خم بازو را
❈۳❈
در مقامیکه بود جلوهگه شاهد فکر
جوهر از موی سر است آینهٔ زانو را
نرمیدهست معانی ز صریر قلمم
رام دارد نی تیرم به صدا آهو را
❈۴❈
نغمهٔ محفل عشاق شکست سازاست
چینی بزم جنون باش و صداکن مو را
جهل باشد طمع خلق زسرکش صفتان
هیچ دانا زگل شمع نخواهد بو را
❈۵❈
طبع دون از ره تقلید به نیکان نرسد
پای اگر خوابکند چشم نخوانند او را
هستی تیرهدلان جمله به خواریگذرد
سایه دایم به سر خاک کشدگیسو را
❈۶❈
وحشتما چه خیال ست بهراحت سازد
ناله آن نیستکه ساید به زمین پهلورا
بیدل از بال و پر بسته نیاید پرواز
غنچه تا وا نشود جلوه نبخشد بورا
کامنت ها