گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:علویانی ‌که به این عالم دون می‌آیند عقل گم‌کرده به صحرای جنون می‌آیند

❈۱❈
علویانی ‌که به این عالم دون می‌آیند عقل گم‌کرده به صحرای جنون می‌آیند
کیست پرسد که ‌گل و لالهٔ این باغ هوس‌ جز به آهنگ درون از چه برون می‌آیند
❈۲❈
آمد و رفت نفس هر قدم آفت دارد هرزه‌تازان همه بر رخش حرون می‌آیند
شوخی نشو نما رستن مو دارد و بس نخلها سر به هوایند و نگون می‌آیند
❈۳❈
چه هوا دود دماغی‌ست که در دیدهٔ وهم آفتابند گر از ذره فزون می‌آیند
حیرت این است‌که چون تیغ درین دشت ستم آب دارند و همان تشنهٔ خون می‌آیند
❈۴❈
چه تماشاست درین کوچه که طفلان سرشت نی سوار مژه از خانه برون می‌آیند
عجز و طاقت چقدر مایهٔ لاف است اینجا بیشتر آبله‌پایان به جنون می‌آیند
❈۵❈
مقصد خلق بجزخاک شدن چیزی نیست یارب این بیخبران با چه شگون می‌آیند
آنسوی علم و عیان بیضهٔ طاووسی هست کارزوها ز عدم بوقلمون می‌آیند
❈۶❈
بیدل این بیخردی چند به معراج خیال می‌روند اینهمه‌ کز خویش برون می آیند

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۴۶۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

Alipur
2016-08-23T12:53:29
چه تماشاست درین کوچه که طفلان سرشکطفلان سرشت ، غلط است.