بیدل دهلوی:اتفاق است آنکه هردشوار را آسان نمود ورنه از تدبیر یک ناخن گره نتوان گشود
❈۱❈
اتفاق است آنکه هردشوار را آسان نمود
ورنه از تدبیر یک ناخن گره نتوان گشود
گر به شهرت مایلی با بینشانی ساز کن
دهر نتواند نمودن آنچه عنقا وانمود
❈۲❈
آرزو از نفی ما اثبا یار ایجاد کرد
هرچه ازآثار مجنون کاست بر لیلی فزود
صافی دل تهمتآلودکلف شد از حسد
رنگ آب از سیلی امواج میگردد کبود
❈۳❈
حیف طبعیکز وبالکبر وکین آگاه نیست
خاک ریزید از مزاری چند در چشم حسود
راحت این بزم برترک طمع موقوف بود
دستها بر هم نهادیم از طلب، مژگان غنود
❈۴❈
حسن یکتا بیدل از تمثال دارد انفعال
جای زنگارت همین آیینه میباید زدود
کامنت ها