بیدل دهلوی:یکدو دم هنگامهٔ تشویش مهر و کینه بود هرچه دیدم میهمان خانهٔ آیینه بود
❈۱❈
یکدو دم هنگامهٔ تشویش مهر و کینه بود
هرچه دیدم میهمان خانهٔ آیینه بود
ابتذال باغ امکان رنگ گردیدن نداشت
هرگلی کامسالم آمد در نظر پارینه بود
❈۲❈
منفعل میشد ز دنیا هوش اگر میداشت خلق
صبر و حنظل در مذاقگاو و خر لوزینه بود
هیچ شکلی بیهیولا قابل صورت نشد
آدمی هم پیش از آن کادم شود بوزینه بود
❈۳❈
امتحان اجناس بازار ریا میداد عرض
ریشها دیدیم با قیمتتر از پشمینه بود
هرکجا دیدیم صحبتهای گرم زاهدان
چون نکاح دختر رز در شب آدینه بود
❈۴❈
خاکشد فطرتز پستی لیکمژگان برنداشت
ورنه از ما تا به بام آسمان یک زینه بود
تختهٔ مشق حوادثکرد ما را عاجزی
زخم دندان بیشتر وقف لب زیرینه بود
❈۵❈
در جهان بیتمیزی چاره از تشویش نیست
ما به صد جا منقسمکردیم و دل در سینه بود
آرزوها ماند محو ناز در بزم وصال
پاس ناموس تحیّر مهر این گنجینه بود
❈۶❈
هرکجا رفتیم بیدل درد ما پنهان نماند
خرقهٔ دروبشی ما لختی از دل پنبه بود
کامنت ها