بیدل دهلوی:چو دولت درش بر خسان واشود پر آرد برون مور و عنقا شود
❈۱❈
چو دولت درش بر خسان واشود
پر آرد برون مور و عنقا شود
بپرهیز از اقبال دون فطرتان
تنکروست سنگی که مینا شود
❈۲❈
سبکمغز شایان اسرار نیست
خس از دوری شعله رسوا شود
چو گردد اقبال علم و عمل
ورق چیست، خط هم چلیپا شود
❈۳❈
بر ارباب همت دنائت مبند
فلک خاک گردد که سرپا شود
معمای آفاق نتوان شکافت
مگر اسم عنقا مسما شود
❈۴❈
ز اسباب نتوان به دل زد گره
بروبید تا خانه صحرا شود
نگین میتراشد معمای سنگ
که شاید به نام کسی واشود
❈۵❈
به صد خامشی بازدارد سخن
اگریک دمش در دلی جا شود
بناگوش دلدارم آمد به یاد
کنم ناله تا صبح گویا شود
❈۶❈
زکیفیت نسبت آن دهن
عدم تا بگویم من وما شود
در ین دشت و در گردی از غیر نیست
ترا گر نجویم که پیدا شود
❈۷❈
به هرجا تو باشی زبانها یکیست
نه امروز دی شد نه فردا شود
جهان چشم نگشاید از خواب ناز
اگر بیدل افسانه انشا شود
کامنت ها