بیدل دهلوی:بر آستان تو تا جبهه نقش پا نشود حق نیاز به این سجدهها ادا نشود
❈۱❈
بر آستان تو تا جبهه نقش پا نشود
حق نیاز به این سجدهها ادا نشود
ز تیره بختی خود میل در نظر دارد
به خاک پای تو هر دیدهای که وانشود
❈۲❈
چه ممکن است که در بوتهٔ گداز وفا
دل آب گردد و جام جهاننما نشود
برون سایهٔگل خوابگاه شبنم نیست
سرم به پای بتان خاک شد چرا نشود
❈۳❈
توان شد آینهٔ بحر عافیت چو حباب
اگر غبار نفس سد راه ما نشود
مرا ز مرگ به خاطر غمیکه هست این است
که خاکگردم و دل محرم فنا نشود
❈۴❈
ز یار دوری و آسایش ای فلک مپسند
که شبنم از برگل خیزد و هوا نشود
دل از غبار تعلق نمیتوان برداشت
نسیم وادی عبرت اگر عصا نشود
❈۵❈
به داغ میکند آخر جنون خرامیها
چو شمع به که کسی سربرهنه پا نشود
ز چشم حرص یقین دارم اینقدر بیدل
که خاک گور هم این زخم را دوا نشود
کامنت ها