بیدل دهلوی:از حقهٔ دهانش هر گه سخن برآید آپ از عقیق ریزد در از عدن برآید
❈۱❈
از حقهٔ دهانش هر گه سخن برآید
آپ از عقیق ریزد در از عدن برآید
از شوق صبح تیغش مانند موج شبنم
گلهای زخم دل را آب از دهنبرآید
❈۲❈
از روی داغ حسرت گر پنیه باز گیرم
با صد زبانه چون شمع از پیرهن برآید
بیند ز بار خجلت چون تیشه سرنگونی
بر بیستون دردم گر کوهکن برآید
❈۳❈
وصف بهار حسنشگر در چمن بگویم
چون بلبل ازگلستان گل نعرهزن برآید
تار نگه رساند نظاره را به رویش
هرکس به بام خورشید با این رسن برآید
❈۴❈
بیدل کلام حافظ شد هادی خیالم
دارم امید آخر مقصود من برآید
کامنت ها