گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:ظالم چه خیال است مؤدب به ‌در آید آن نیست‌ کجی کز دم عقربه به‌در آید

❈۱❈
ظالم چه خیال است مؤدب به ‌در آید آن نیست‌ کجی کز دم عقربه به‌در آید
می چاره‌گر کلفت زهاد نگردید توفان مگر از عهدهٔ مذهب به‌در آید
❈۲❈
آرام زمانی‌ست‌ که در علم یقینت تاثیر ز جمعیت کوکب به‌ در آید
جز سوختن افسرده‌دلان هیچ ندارند رحم است به خشتی‌ که ز قالب به‌درآید
❈۳❈
با بخت سیه چارهٔ خوابم چه خیالست بیدار شود سایه چو از شب به‌درآید
زین مرحله خوابانده به در زن‌ که مبادا آواز سوار از سم مرکب به‌درآید
❈۴❈
چون ماه‌ نو از شرم زمین‌بوس تو داغم هرچند که پیشانی‌ام از لب به‌ در آید
خطی ز سیهکاری من ثبت جبین است ترسم‌که زند جوش و مرکب به‌در آید
❈۵❈
آنجا که غبار اثر از خوی تو گیرند آتش تریش چون عرق از تب به‌درآید
گر پرتو حسن تو به این برق شکوه است خورشید هم از خانه مگر شب به‌درآید
❈۶❈
در خلوت دل صحبت اوهام وبال است بیزارم از آن حلقه‌ که یارب به‌ در آید
بیدل چقدر تشنهٔ اخفاست معانی در نگوش خزد هرقدر از لب به‌در آید

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۵۸۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

جمال
2013-01-22T03:12:02
مصرع دوم بیت اول ایراد تایپی دارد عقرب باید درست باشد نه عقربه