بیدل دهلوی:دل در جسد شبهه عبارت چه نماید آیینهٔ روشن شب تارت چه نماید
❈۱❈
دل در جسد شبهه عبارت چه نماید
آیینهٔ روشن شب تارت چه نماید
خورشیدی و یک ذره نسنجید یقینت
هستی به توزبن بیش عبارت چه نماید
❈۲❈
زحمت مکش از هیأت افلاک و نجومش
اندیشهٔ تصویر به خارت چه نماید
عالم همه نقش پر طاووس خیال است
اینجا دگر از رنگ بهارت چه نماید
❈۳❈
تمثال خیالیکه نه رنگست و نه بویش
گیرم شود آیینه دچارت چه نماید
با این رم فرف:،که نگه بستن چشم است
شرم آینهدارست شرارت چه نماید
❈۴❈
بر عالم بیساخته صنعت نتوان یافت
مهتابکتان نیست زتارت چه نماید
وضع طلب آیینهٔ آثار صداع است
خمیازه به جز شکل خمارت چه نماید
❈۵❈
مقدار جسد فهم کن و سعی معاشش
خاک از تک و پو غیر غبارت چه نماید
یک غنچه نقاب از چمن دل نگشودی
ی بیبصر آن لالهعذارت چه نماید
❈۶❈
گاهی تو و ما، گاه من و اوست دلیلت
تحقیقگر این است عبارت چه نماید
بیدل بهگشاد مژه هیچت ننمودند
تا بستن چشم آخرکارت چه نماید
کامنت ها