بیدل دهلوی:به سعی یأس نفس خامشی بیان گردید به خود شکستن دل سرمهٔ فغان گردید
❈۱❈
به سعی یأس نفس خامشی بیان گردید
به خود شکستن دل سرمهٔ فغان گردید
در این زمانه ز بس طبع دون رواج گرفت
عنان کسب کمالات سوی نان گردید
❈۲❈
گهر به علت خودداری از محیط جداست
نباید این همه بر طبعها گران گردید
چو شعله وحشت ما حیله ساز عافیتیست
به هر کجا پر ما ریخت آشیان گردید
❈۳❈
بهار چشمک رنگی نیاز وحشت داشت
شرار کاغذ ما نیز گلفشان گردید
در آن بساط که دل محمل تپش آراست
شکستن جرس اشک کاروان گردید
❈۴❈
چو صبح نیم نفس گر ز زندگی باقیست
برون ز گرد کدورت نمیتوانگردید
به روزگار مثلگشت بیزبانی من
خموشی آنهمه خون شد که داستان گردید
❈۵❈
جهان حادثه از وضع من گرفت سبق
بقدر گردش رنگ من آسمان گردید
چو طفل اشک مپرس از رسایی طبعم
ز خود گذشتم اگر درس من روان گردید
❈۶❈
عدم سراغ جهان تحیرم بیدل
غبار من به هوای که ناتوانگردید
کامنت ها