بیدل دهلوی:توان اگر همه دوران آسمان گردید بهگرد خواهش یک دل نمیتوانگردید
❈۱❈
توان اگر همه دوران آسمان گردید
بهگرد خواهش یک دل نمیتوانگردید
جه حرصها که نشد جمع تا به خود چیدیم
هوس متاعی ما عاقبت دکانگردید
❈۲❈
غبار وادی وهم اینقدر هجوم نداشت
نگه به هرزهدریها زد و جهانگردید
دلی به دست تو افتاد مفت شوخیها
به روی آینه صد رنگ میتوانگردید
❈۳❈
کباب سعی غبار خودمکه اینکف خاک
به را شوق تو مرد آنقدرکه جان گردید
سرشک اگر قدمی در ره تپش ساید
به هر فسردهدلی میتوان روان گردید
❈۴❈
فنا به حسرت بسیار پشت پا زدن است
چمن هزارگل افشاند تا خزانگردید
ز خود برآمدگان یک قلم فلکتازند
نفس دو گام گذشت از خود و فغان گردید
❈۵❈
خوشم که عشق نکرد امتحان پروازم
شکستهبالی من در قفس نهان گردید
دگر مپرس ز تاب جداییام بیدل
به درد دلکه دلم سخت ناتوانگردید
کامنت ها