بیدل دهلوی:صبحی بهگوش عبرتم از دل صدا رسید کای بیخبربه ما نرسید آنکه وارسید
❈۱❈
صبحی بهگوش عبرتم از دل صدا رسید
کای بیخبربه ما نرسید آنکه وارسید
دریاست قطرهای که به دریا رسیده است
جز ما کسی دگر نتواند به ما رسید
❈۲❈
سعی نفس ز دل سر مویی نرفت پیش
جایی که کس نمیرسد این نارسا رسید
مزد فسردنیکه به خاکم قدم زند
یاد قدت به سیر بهارم عصا رسید
❈۳❈
آسودگی به خاکنشینان مسلم است
این حرفم از صدای نی بوربا رسید
دنیا که تاج کجکلهان نقش پای اوست
بر ما غبار ریختکه تا پشت پا رسید
❈۴❈
طبع ترا مباد فضول هوسکند
میراث سایهای که ز بال هما رسید
عشاق دیگر از که وفا آرزو کنند
دل نیز رفته رفته به آن بیوفا رسید
❈۵❈
چون نالهای که بگذرد از بندبندنی
صد جا نشست حسرت دل تا به ما رسید
تا وادی غبار نفس طی نمیشود
نتوان به مقصد دل بی مدعا رسید
❈۶❈
بر غفلت انفعال و به آگاهی انبساط
برهرکه هرچه میرسد ازمصطفا رسید
از خود گذشتنیست فلک تازی نگاه
تا نگذری زخود نتوان هیچ جا رسید
❈۷❈
خون دلی به دیده بیدل مگر نماند
کز بهر پایبوس تو رنگ حنا رسید
کامنت ها