گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:زندگی افسرد فال شوخی سودا زنید انتخاب عالم آشوبی ازین اجزا زنید

❈۱❈
زندگی افسرد فال شوخی سودا زنید انتخاب عالم آشوبی ازین اجزا زنید
چند چون‌ گرداب باید بود محو پیچ و تاب بر امید ساحلی چون موج دست و پا زنید
❈۲❈
بر فروغ شمع بیداد نفس تیغ است و بس چند چون زنگار بر آیینهٔ دلها زنید
شورتوفان حوادث بر محیط افتاده است بعد ازین چون موج می بر کشتی صهبا زنید
❈۳❈
باز آغوش دم تیغی مهیاکرده‌ایم خنده‌ ای از بخیه می‌ باید به زخم ما زنید
جلوه در کار است غفلت چند ای بیحاصلان چشم خواب‌آلود خود را یک دو مژگان پا زنید
❈۴❈
راحتی ‌گر هست در آغوش ترک مدعاست احتیاج آشوبها دارد به استغنا زنید
سیر نیرنگ جهان وقف تغافل خوشتر است نعل واژونی به پای دیدهٔ بینا زنید
❈۵❈
شعله‌سان چند از رک‌گردن علم افراشتن سکهٔ افتادگی بک ره چو تقش پا زنید
بستن مژگان به چندین شمع دامن می‌زند یک شبیخون برصف اندیشهٔ دنیا زنید
❈۶❈
از پر عنقا صدایی می‌رسد کای غافلان موج بسیار است اگر بیرون این درم‌با زنید
معنی آرام بیدل می‌توان معلوم‌کرد گر به رنگ موج بر قلب ‌تپیدن‌ها زنید

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۶۲۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

منصور محمدزاده
2010-11-06T06:07:42
خواهشمند است موارد زیر را تصحیح فرمایید:نادرست:شعله‌سان چند از رک‌گردن علم افراشتنسکهٔ افتادگی بک ره چو تقش پا زنیداز پر عنقا صدایی می‌رسد کای غافلانموج بسیار است اگر بیرون این درم‌با زنیددرست:شعله‌سان چند از رگ‌ گردن علم افراشتنسکهٔ افتادگی یک ره چو نقش پا زنیداز پر عنقا صدایی می‌رسد کای غافلانموج بسیار است اگر بیرون این دریا زنید