بیدل دهلوی:ای ساز بر و دوش تو پیراهنکاغذ تا چند به هر شعله زنی دامنکاغذ
❈۱❈
ای ساز بر و دوش تو پیراهنکاغذ
تا چند به هر شعله زنی دامنکاغذ
کس نیست که بر خشکی طبعت نستیزد
گر آتش وگر آب بود دشمنکاغذ
❈۲❈
بیکسب هنر فیض قبولی نتوان یافت
تا حفظ نماید نتوان خواندن کاغذ
هر نامهٔ بیمطلب ما جای رقم نیست
قاصد نفسی سوخته در بردن کاغذ
❈۳❈
گر آگهی، آیینهات از زنگ بپرداز
ای علم تو مصروف سیه کردن کاغذ
سهل است به هر شیشه دلی تیغ کشیدن
دارد نم آبی شرر خرمن کاغذ
❈۴❈
هر نقطهکه از شوخی خال تو نویسند
آرام نگیرد چو شرر بر تن کاغذ
از راه تو آسان نرود نقش جبینم
خط پنجهٔ دیگر زده در دامن کاغذ
❈۵❈
تسلیم من از آفت گردون نهراسد
بر هم نخورد حرف به پیچیدنکاغذ
ثبت است جواب خط عاشق به دریدن
درباب صریر قلم از شیون کاغذ
❈۶❈
فریادکه در مکتب بیحاصل امکان
یک نسخه نیرزید بگرداندن کاغذ
بیدل دل عاشق به هوس رام نگردد
اخگر نشود تکمهٔ پیراهن کاغذ
کامنت ها