بیدل دهلوی:دست داری برفشان چون کل در اینکلزار زر داغ میخواهی بنه چون لاله درکهسار سر
❈۱❈
دست داری برفشان چون کل در اینکلزار زر
داغ میخواهی بنه چون لاله درکهسار سر
تا مگر در بزمگاه عشق پروازت دهند
همچو پروانه به موج شعلهای بسپار پر
❈۲❈
تو درون خانه مست خواب و در بیرون در
در غمت از حلقه دارد دیدهٔ بیدار در
دشمن مشق رسایی نیست جزنفس لعین
کوش، آن دارد که گشت از مکر این مکارکر
❈۳❈
هر سحرگه غوطهها در اشک بلبل میزند
نیست از شبنم چمن را جامه و دستار تر
از غبار خاطر من جوهری آرد بهکف
بگذرد تیغ خیالش از دل افگارگر
❈۴❈
غیر بار عشقهر باری کههستافکندنیست
بیدل ار باری بری، باری به دوش این باربر
کامنت ها