بیدل دهلوی:نمیگویم بهگردون سیرکن یا بر هوا بنگر نگاهی کردهای گل تا توانی پیش پا بنگر
❈۱❈
نمیگویم بهگردون سیرکن یا بر هوا بنگر
نگاهی کردهای گل تا توانی پیش پا بنگر
به پرواز هوا تاکی عروج آهستگی غفلت
حضیض قدر جاه از سایهٔ بال هما بنگر
❈۲❈
نگردی ازگرانیهای بار زندگی غافل
به عبرت آشناکن دیده و قد دوتا بنگر
تو ای زاهد مکن چندین جفا در حق بینایی
برآ از خلوت و کیفیت صنع خدا بنگر
❈۳❈
حباب بیسر و پایت پیامی دارد از دریا
که ای غافل زمانی خویش را از ما جدا بنگر
چو نی از ناتوانی نالهها در لبگره دارم
نفس کن صرف امداد من و عرض نوا بنگر
❈۴❈
در اینگلزار هر سو شبنمی بر خاک میغلتد
به حال خندهٔ گل گریهها دارد هوا بنگر
خرام سیل در وبرانهها دارد تماشایی
ز رفتارت قیامت میرود بر دل بیا بنگر
❈۵❈
جبینیسود و رنگ تهمت خون بست برپایت
به آیین ادبگستاخی رنگ حنا بنگر
به انصاف حیا تا پردهٔ روی حسد بندی
بهآنچشمیکهخود را دیدهباشی سوی ما بنگر
❈۶❈
ز ساز رفتن است آماده همچون شمع اجزایت
سراپای خود ای غافل به چشم نقش پا بنگر
اثرهای مروت از سیهچشمان مجو بیدل
وفا کن پیشه و زین قوم، آیین جفا بنگر
کامنت ها