بیدل دهلوی:حکم دل دارد ز همواری سر و روی گهر جز به روی خود نغلتیدهست پهلویگهر
❈۱❈
حکم دل دارد ز همواری سر و روی گهر
جز به روی خود نغلتیدهست پهلویگهر
خواه دنیا، خواه عقباگرد بیتاب دل است
بحر و ساحل ریشهگیر از تخم خودروی گهر
❈۲❈
ذوق جمعیت جهانی را به شور آورده است
در دماغ بحر افتاد ازکجا بویگهر
خاک افسردن به فرق اعتبار خودسری
قطره بار دلکشد تاکی به نیرویگهر
❈۳❈
آبرو دست از تلاش کار دنیا شستن است
خاک ساحل باش ای نامحرم خویگهر
مدعا زین جستجو افسردن است آگاه باش
هرکجا موجیست از خود میرود سوی گهر
❈۴❈
خفّت اهل وقار از بیتمیزیها مخواه
قطره را نتوان نشاندن در ترازویگهر
موج استغناست خشکی در قناعتگاه فقر
بینمی در طبع ما آبیست از جویگهر
❈۵❈
کس به آسانی نداد آرایش اقبال ناز
موج چوگانها شکست از بردن گوی گهر
فکر خویش آن نیستکز دل رفع ننمایی دویی
فرق نتوان یافت از سر تا به زانوی گهر
❈۶❈
غازهٔ اقبال من خاک ره فقر است و بس
بیدل از گرد یتیمی شستهام روی گهر
کامنت ها