بیدل دهلوی:به صفحهای که حدیث جنون کنم تحریر ز سطر، ناله تراود چو شیون از زنجیر
❈۱❈
به صفحهای که حدیث جنون کنم تحریر
ز سطر، ناله تراود چو شیون از زنجیر
چه ممکن است در این انجمن نهان ماند
سیاهبختی عاشق چو مو به کاسهٔ شیر
❈۲❈
خرابهٔ دل محزون بینوایان را
به جز غبار تمنا که میکند تعمیر
بهار هستی اگر این بود خوشا رنگی
که صرف کرد سپهرش به پردهٔ تصویر
❈۳❈
ز دست اهل عدم هرچه آید اعجاز است
به خدمتم نپذیرند اگرکنم تقصیر
شرارکاغذم از آه من حذر مکنید
که هم به خود زنم آتش اگرکنم تاثیر
❈۴❈
گرفتم اینکه در این دشت بینشان مقصد
به منزلی نرسیدی سراغ آبله گیر
سواد نسخهٔ ما سخت مبهم افتادهست
خیال حیرت آیینه میکند تحریر
❈۵❈
نگشت سعی امل سد راه وحشت عمر
به پای شعله نشد موج خار و خس زنجیر
زمین طینت ما نیست کینهخیز نفاق
به آب، آتش یاقوت کردهاند خمیر
❈۶❈
به خود ستم مکن ای ظالم حسد بنیاد
که هست یکسر پیکان همیشه در دل تیر
حذر ز زمزمهٔ عندلیب ما بیدل
که اخگرست به منقار ما چوآتشگیر
کامنت ها