بیدل دهلوی:نه غنچه عافیت افسون، نه گل بقا تأثیر جهان رنگ، شکست که میکند تعمیر
❈۱❈
نه غنچه عافیت افسون، نه گل بقا تأثیر
جهان رنگ، شکست که میکند تعمیر
نشد ز عالم و جاهل جز اینقدر معلوم
که آن به خواب فتاد آن دگر پی تعبیر
❈۲❈
گرفتم اوج پر است اعتبار عنقایت
به نارسایی بال مگس،کلاغ مگیر
نفس مسوز به آرایش بساط جنون
بس است آبله فانوس خانهٔ زنجیر
❈۳❈
به تیغ هم نشود باز عقدهٔ گرداب
به موج خون مکن ای بحر ناخن تدبیر
به شرمکوشکه بنیاد حسن خوبان را
گرفتهاند در آب گهر گل تعمیر
❈۴❈
دلیل عبرت ما نیست غیر آگاهی
گشاد دام نگاه است وحشت نخجیر
نیافتیم در این کارگاه فقر و غنا
کم احتیاجی خود جز کفایت تقدیر
❈۵❈
چه ممکن است که ما را ز یأس وانخرد
به قحط سال ترحم ذخیرهٔ تقصیر
زمان فرصت دیدار سخت موهوم است
به سایهٔ مژه نظّاره میکند شبگیر
❈۶❈
ز تیغ حادثه پروا نمیکند بیدل
کسیکه برتن او جوشن است نقش حصیر
کامنت ها