بیدل دهلوی:هرکجا نسخه‌کنند آن خط ریحانی را نیست جز ناله‌کشیدن قلم مانی را
❈۱❈
هرکجا نسخه‌کنند آن خط ریحانی را
نیست جز ناله‌کشیدن قلم مانی را
پیش از آن‌کز دم شمشیر تو نم بردارد
شست حیرت ورق دیدهٔ قربانی را
❈۲❈
مطلب شوخی پرواز ز موج گهرم
به قفس کرده‌ام امید پرافشانی را
اشک ما صرف تبهکاری غفلت گردید
ریخت این ابر سیه جوهر نیسانی را
❈۳❈
جاه با بندگی آب رخ دیگر دارد
عزت افزود ز زنار سلیمانی را
چشمم از جنبش مژگان به‌شمار نفس است
جلوه‌ات برد ازین آینه حیرانی را
❈۴❈
دم تیغ تو و خورشید به یک چشم زدن
عرصهٔ صبح‌کند دیدهٔ قربانی را
جمع‌گشتن دل ما را به تسلی نرساند
ازگهرکیست برد شیوهٔ غلتانی را
❈۵❈
خلق بروضع‌جنون محونظردرختن است
آنقدر چاک مزن جامهٔ عریانی را
هرکه را چشم‌درین بزم‌گشودند چو شمع
دید در نقش‌کف پا خط پیشانی را
❈۶❈
برخط وزلف بتان غره عشقی بیدل
حسن فهمیده‌ای اجزای پریشانی را
کامنت ها