بیدل دهلوی:خون شد دل و ز اشک اثر میکشد هنوز ساز آبگشت و نغمهٔ تر میکشد هنوز
❈۱❈
خون شد دل و ز اشک اثر میکشد هنوز
ساز آبگشت و نغمهٔ تر میکشد هنوز
حیرت به نقش صفحهٔ امکان قلمکشید
مژگان خمار زیر و زبر میکشد هنوز
❈۲❈
خلقی در این جنونکدهٔ وهم، چون هلال
از سرگذشته تیغ و، سپر میکشد هنوز
جوش غبار کم نشد از خاک رفتگان
منزل رسیده رنج سفر میکشد هنوز
❈۳❈
ما را به وهم نشئهٔ تجرید داغ کرد
عریانییکه جامه ز بر میکشد هنوز
نامحرمی به وصل هم از ما نمیرود
حیرت قدح ز حلقهٔ در میکشد هنوز
❈۴❈
فرش است دستگاه حلاوت بهکنج فقر
نی گشته بوریا و شکر میکشد هنوز
نشکسته گرد رنگ ز پرواز دم مزن
عنقا ز آشیان توپر میکشد هنوز
❈۵❈
ای شمع نقش پردهٔ تحقیق دیگر است
تصویرت انتظار سحر میکشد هنوز
تخفیف حرص خواجه نشد پیکر دوتا
این گاو مرده بار دو خر میکشد هنوز
❈۶❈
بیدل چهگنجهاکه نشد طعمهٔ زمین
قارون به خاک رفته و زر میکشد هنوز
کامنت ها