بیدل دهلوی:خارخارت کشت و پیش حرص بیکاری هنوز در تردد ناخنت فرسود و سر خاری هنوز
❈۱❈
خارخارت کشت و پیش حرص بیکاری هنوز
در تردد ناخنت فرسود و سر خاری هنوز
میشماریگام و راهی میکنی قطع از هوس
کعبه پر دور است در تسبیح و زناری هنوز
❈۲❈
زینبیابانآنچهطیگردید جزکاهشکه داشت
همچو شمع از خامسوزی داغ رفتاری هنوز
ریشهات بگسیخت ساز اندیشهٔ مضراب چند
شد نفس بیبال و در پرواز منقاری هنوز
❈۳❈
صبح جزشبنمگلی زین باغ نومیدی نچید
گریه یکسر حاصل است وخنده میکاری هنوز
عبرت آفات دهر از خواب بیدارت نکرد
بیخبر در سایهٔ این کهنه دیواری هنوز
❈۴❈
جان پاکی، تاکیافسردن بهکلفتگاه جسم
یوسفت در چاه مرد و برنمیآری هنوز
چشمبندی بیتمیزی را نمیباشد علاج
درکف است آیینه و محروم دیداری هنوز
❈۵❈
غنچه تاکی در عدم بفریبد افسون گلش
سر به بادت رفته و در بند دستاری هنوز
همسری با ذرهات آب حیا در خاک ریخت
زین هوس هم اندکی کم شو که بسیاری هنوز
❈۶❈
بر در هر سفله میمالی جبین احتیاج
خاک بر فرق توهم آبروداری هنوز
نیست بیدل هرکسی شایستهٔ خواب عدم
از تو تا افسانهای باقیست بیداری هنوز
کامنت ها