بیدل دهلوی:ای بیخودی بر آینهٔ وهم رنگ ریز یعنی غبار ما به سر نام و ننگ ریز
❈۱❈
ای بیخودی بر آینهٔ وهم رنگ ریز
یعنی غبار ما به سر نام و ننگ ریز
شور شکستشیشهدر اینبزمقلقل است
چندی به جام وهم شراب ترنگ ریز
❈۲❈
موقوف گریه نیست بساط بهار عجز
خونت نماند برجگر از چهره رنگ ریز
ای جستجو اگر هوس آرمیدنیست
ما را بجای آبله در پای لنگ ریز
❈۳❈
روزی دو در وفاکدهٔ فقر صبر کن
بر شیشهخانهٔ هوسی چند سنگ ریز
رنگ ادب نریختی از شرم آب شو
گوهر نبستهای چو عرق بیدرنگ ریز
❈۴❈
یک دشت وحشت است چمنزار کاینات
آیینهٔ خیال ز داغ پلنگ ریز
ای نوبهار، بیهوده نقاش وحشتی
یک برگ گل زعالم تصویر رنگ ریز
❈۵❈
دلهای خلق قابل تأثیر عجز نیست
پرواز ناله در پر و بال خدنگ ریز
عمریست امتحانکدهٔ درد الفتیم
یارب دل گداختهٔ ما ز سنگ ریز
❈۶❈
آرامگاه وحشت رنگند غنچهها
خونم بر آستانهٔ دلهای تنگ ریز
مفت است اگر به وهم غنا متهم شوی
چون تار، ساز آنچه نداری ز چنگ ریز
❈۷❈
تا وعدهگاه خنجر نازت کشیدهام
خون فسردهایکه چهگویم چه رنگ ریز
غارت سرشتهٔ نگه کافر توایم
یاد از غبار ماکن و طرح فرنگ ریز
❈۸❈
بیدل مآل هستی موهوم ما فناست
این قطره را همان به دهان نهنگ ریز
کامنت ها