بیدل دهلوی:صبح است و دارد آنگل در سر هوای نرگس از چشم ما بریزید آبی به پای نرگس
❈۱❈
صبح است و دارد آنگل در سر هوای نرگس
از چشم ما بریزید آبی به پای نرگس
ابر و بهار اقبال امروز سایهٔ کیست
گلکرد تاج برسر بال همای نرگس
❈۲❈
آب وگل تعین این دلکشی ندارد
رنگ شکستهٔ کیست طرف بنای نرگس
هم چشم نوبهارم خوابم چه احتمال است
دارد غنودن اما تا غنچههای نرگس
❈۳❈
بیانتظار نتوان از وصلکام دل برد
گل میرسد درین باغ یکسر قفای نرگس
حیرت برون این باغ راهی نمیگشاید
هرچند رسته باشد چشم از عصای نرگس
❈۴❈
ما را بهاین دو دم عیش با چتر گل چهکار است
همسایهٔ خزانیم زبر لوای نرگس
اقبال اوج گردون گر میگشود کاری
میل زمین نمیکرد دست دعای نرگس
❈۵❈
تقلید چند باید در جلوهگاه تحقیق
پامال نور شمع است رنگ لقای نرگس
مضمون پیش پا نیز آسان نمیتوان خواند
صد صفر و یک الف بود عبرتفزای نرگس
❈۶❈
چندانکه وارسیدیم رنگ خزان جنون داشت
ایکاش داغ میرست زین باغ جای نرگس
بیدل ز چشم مردم دور است حقشناسی
کوری است خرمن اینجا چون دستهای نرگس
کامنت ها