بیدل دهلوی:شخص معدومی، به پیش وهم خود موجود باش ای شرار سنگ ازآن عالمکه نتوان بود باش
❈۱❈
شخص معدومی، به پیش وهم خود موجود باش
ای شرار سنگ ازآن عالمکه نتوان بود باش
رنج هستی بردنت از سادگیها دور نیست
صفحهٔ آیینهای داری خیال اندود باش
❈۲❈
سالی و ماهی نمیخواهد رم برق نفس
در خیالت مدت موهوم گو معدود باش
در زیانگاه تعین نیست حسن عافیت
گر توانی خاک شد آیینهٔ مقصود باش
❈۳❈
جوهر قطع تعلق تاب هر نامرد نیست
ای امل جولاه فطرت محو تار و پود باش
پردهٔ ساز خداوندیست وضع بندگی
گر سجودآموز خود گردیدهای مسجود باش
❈۴❈
مال و جاهت شد مکرر بعد ازین دل جمعکن
یک دو روز ای بیخبرگو حرص ناخشنود باش
سنگ هم بیانتقامی نیست در میزان عدل
بت شکستی مستعد آتش نمرود باش
❈۵❈
هر چه از خود میدهی بر باد بیایثار نیست
خاک اگر گردی همان برآستان جود باش
شکوهٔ درد رسایی را نمیباشد علاج
گرهمه صد رنگ سوزی چون نفس بیدود باش
❈۶❈
خانهٔ آیینه بیدل نیست بر تمثال تنگ
بر در دل حلقه زن گو شش جهت مسدود باش
کامنت ها